بارون که بباره روح زنده میشه.
هوا بارونیه و من عاشق تر زیرش قدم زدم و فکر کردم.
به تمام خواستن ها
بی قراری ها
به لحظه لحظه های بی خبری و دلتنگی
بارون که می باره عاشق تر میشم
بارون که می باره از وجود خدا و نعمت هاش دلم قنج میره، ی حس شیرین از طراوت بهار و بارون خدا
بارون که می باره هوس میکنم زیرش قدم بزنم و به دوست داشتنی ترین اتفاق زندگی فکر کنم
به دل بستن
به دلدادگی
چند وقت پیش بهم گفتن بهت عاشقی کردن نمیاد. ی لبخند آروم زدم سکوت نکردم
اخه جایی که تو باشی سکوت معنا نمیده واسه بی قراری های دل.
و جالب تر اینکه بازم دیروز بهم گفتن مگه میشه تا اینجا تو این سن باشی و عاشقی نکرده باشی؟
بازم نتونستم سکوت کنم. اخه جایی که تو باشی سکوت معنا نمیده واسه بی قراری های دل.
خندیدم و گفتم عاشقی کردن حس خوبیه.
حالا امروز
بازم تو بارون
قدم زدم و لبخند زدم و تو دلم گفتم
عاشقی کردن تو بارون هم حس خوبیه.
و چه زیباتر شد این بارون که مدام شکر خدا کردم بابت نعمت بی اندازش
الهی شکر بابت همه حس های خوب و ناب
صبح جمعه وقتی صفحه خبری گوشیم رو باز کردم همه راجع به یک نفر صحبت می کردند که به شهادت رسیده، پیاما زیاد نبود برگشتم عقب و پیام اصلی رو نگاه کردم.
خدای من اصلا باورکردنی نبود، شوکه شدم، یهو یک غم بزرگ نشت تو دلم، غم از دست دادن یک پدر
احساس کردم یدفعه پشتمون خالی شد. مرد غرور آفرین و مایه امنیت کشور رو از دست دادیم.
خیلی سخته راجع بهش صحبت کردن، امروز تو مدرسه حتی کلاس اولی ها بخاطر حاج قاسم سلیمانی مشکی سرکرده بودن و گریه میکردن ، تو دلم گفتم حتی 7ساله ها هم فهمیدن چه داغی به دلمون نشست.
اما ما کم نمیاریم، غم قوی ترمون میکنه، پر تلاش تر و مصمم تر، دشمن مطمئن باشه ما هنوز هم داریم از جنس حاج قاسم ها، که جونشون رو فدای امنیت کشورشون میکنن.
خدا صبوری رو بهمون یاد بده.
درباره این سایت